بود بر شاخه هایم آخرین برگ
تو پنداری که شب چشمم به خواب است
ندانی این جزیره غرق آبست
به حال گریه می خوانم خدا را
به حال دوست می جویم شما را
زبس دل سوی مردم کرده ام من
در این دنیا تو را گم کرده ام من
مرا در عاشقی بی تاب کردی
کجا هستی دلم را آب کردی
نه اکنون بلکه عمری، روزگاریست
که پیش روی ما غمگین حصاریست
بود روز تو برای ما شب تار
صدایت می رسد از پشت دیوار
کلام نازنینت مهر جوش است
صدایت در لطافت چون سروش است
بدا ، روز و شب ما هم یکی نیست
شب ما بهر تو همگام روز است
به وقت صبح تو ما را شب آید
در آن هنگامه جانم بر لب آید
کویرم من، تو گلشن باش ای یار
به تاریکی تو روشن بــاش ای یار
4199 بازدید
3 بازدید امروز
3 بازدید دیروز
10 بازدید یک هفته گذشته
Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)
Copyright ©2003-2024 Gegli Social Network (Gohardasht) - All Rights Reserved
Developed by Dr. Mohammad Hajarian